در سال 1950، فیزیکدانان جورج گامو و ماروین استرن متوجه پدیده جالبی شدند: گامو، که دفتری در طبقه اول یک ساختمان شش طبقه داشت، متوجه شد که پنج بار از شش بار آسانسور بعدی که وارد می شود، پایین می رود، حتی اگر او می خواست. بالا رفتن استرن، که در طبقه پنجم کار می کرد، برعکس را مشاهده کرد.
آسانسور معمولاً از طبقه بالایی می آمد و وقتی می خواست پایین بیاید پایین می آمد. در یک ساختمان چند طبقه، آسانسور بعدی اغلب به نظر می رسد که خلاف جهتی را که شما انتظار دارید حرکت می کند. توضیح این پدیده در زمان متفاوتی است که آسانسورها در طبقات مختلف می گذرانند.
در طبقات پایینتر، آسانسور بعدی بیشتر پایین میآید، زیرا زمان پایین رفتن از زمان بالا کوتاهتر است. در طبقات بالاتر وضعیت برعکس است: در اینجا احتمال بالا رفتن آسانسور بعدی بیشتر است زیرا زمان سفر به پایین و برگشت بیشتر است.
اگر در طبقه بالای ساختمان هستید، همه آسانسورها از پایین می آیند (هیچکدام نمی توانند از بالا بیایند) و سپس پایین می آیند، در حالی که اگر در طبقه دوم تا آخر هستید، ابتدا آسانسور به طبقه بالا بالا می رود و سپس پس از گذشت مدت کوتاهی پایین میآید - بنابراین در حالی که تعداد مساوی آسانسور به سمت بالا و پایین میرود، آسانسورهایی که به سمت پایین میآیند عموماً در مدت کوتاهی آسانسورها را دنبال میکنند و بنابراین اولین آسانسور مشاهده شده معمولاً به سمت بالا حرکت میکند.
اولین آسانسور مشاهده شده تنها در صورتی پایین می رود که فرد در مدت زمان کوتاهی پس از عبور آسانسور رو به بالا شروع به مشاهده کند، در حالی که بقیه زمان اولین آسانسور مشاهده شده بالا می رود.
یک آسانسور منفرد بیشتر وقت خود را در قسمت بزرگتر ساختمان می گذراند و بنابراین احتمال اینکه کاربر بالقوه آسانسور وارد شود از آن جهت می آید. ناظری که ساعت ها یا روزها پشت درهای آسانسور می ماند و ورود هر آسانسور را تماشا می کرد، نه اینکه فقط اولین آسانسور را تماشا کند، متوجه می شود که تعداد مساوی آسانسور در هر جهت وجود دارد.
چگونه بفهمیم که تعداد آسانسور در هر جهت یکسان است؟ این کار با نگهداری آسانسورها انجام می شود. اگر در یک نقطه معین، تعداد آسانسورها به طور کلی بیشتر از پایین آمدن باشد، تعداد آسانسورها به طور پیوسته زیر آن نقطه کاهش می یابد که غیرممکن است.